Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «طرفداری»
2024-05-06@04:30:48 GMT

یورگن کلوپ؛ «خداحافظی طولانی، رقص آخر»

تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۹۶۶۰۸۳۸

یورگن کلوپ؛ «خداحافظی طولانی، رقص آخر»

خداحافظی طولانی کلوپ را چه‌طور می‌توان توصیف کرد؟ آنتوان دوسنت اگزوپری در رمان مشهور «شازده کوچولو» این‌طور نوشته: 

«شازده کوچولو پرسید:

غم‌انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه، چیه؟

روباه گفت: بری و کسی متوجه نشه!»

آمد، همه را شاد کرد و با هیاهو و استقبالی در خور یک «پادشاه» دوست داشتنی خواهد رفت.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

اختصاصی طرفداری | این سرود طرفداران لیورپول برای یورگن کلوپ است؛

خیلی خوشحالم که یورگن قرمز (لیورپولی) است. خیلی خوشحالم آنچه را که گفت عملی کرد، یورگن به من گفت؛ می دانی، ما لیگ برتر را خواهیم برد،  عاشق او هستم و حس خوبی دارم

سادگی و نابی شعر این سرود، مانند جملات عاشقانه پسربچه‌ای است که به پدر خود می‌گوید، پدر دنیای او را ساخته است؛ و پسر برای خرید دوچرخه‌ای که چندی پیش به او قول داده شده بود، از پدر خود قلباً سپاسگزار، راضی و شادمان است و روی ابرها پرواز می‌کند.

تو همیشه در قلب ما هستی کلوپ 

نُه سال حضور کلوپ در آنفیلد با فوتبالی سرعتی، ضرب‌الاجل گونه، شتابان و بی‌درنگ، کوبنده و چشم‌نواز، در یک کلام؛ تماشایی همراه بود. با فرمانده‌ای که دائماً فریاد می‌زد؛ "حمله"…و سربازان جنگنده‌ای که بی‌محابا یورش می‌بردند. این دوران با پیروزی‌ها و عناوین میلیمتری از کف رفته همراه شد. اما دوران کلوپ فقط در مورد زرق و برق و هیجان و انرژی و فوتبال نبود.

آنچه بیش از هر چیز حائز اهمیت است؛ هویت، اعتماد به نفس، باور، تحقق آرزوها، یکی شدن و یافتن حلقه زنجیر گمشده تاریخی لیورپول بود. پلی مستحکم میان گذشته‌ای باشکوه تا امروز و شاید فردا و فرداها.

بله، خبر چندان خوشایندی نبود. همه را حتی مخالفان و همه کسانی که از لیورپول و لیورپولی تنفر دارند را متحیر کرد. غافل از اینکه باشگاه از ماه نوامبر سال گذشته از تصمیم او آگاه است و ما بی‌خبران دل داده و ساده‌لوح نمی‌دانستیم!

شاید اگر فصل پیش این خبر را با سقوط یکباره تیم او می‌شنیدیم، آن‌قدرها هم تعجب‌آور نبود! اما چرا امروز…ولی حالا چرا؟

سؤالات در این شرایط همیشه بی‌جواب می‌ماند!

خداحافظی همیشه دردی تنیده در موی موی‌رگ‌های خود دارد، غم انگیز و تأسف‌آور است. دردی غیرقابل‌توصیف دارد، هر شکل آن می‌توان آخرین بار محسوب شود، گویا مثل همیشه باید بپذیریم، روزهای خوب برای همیشه دوام نخواهند داشت! خبر را ناباورانه طی سفری شنیدم. همیشه یکی دو کتابی در ساک دستی حمل می‌کنم. باور کنید یا نه طی این سفر یکی از کتاب‌های همراهم که برای سال نو از دخترم هدیه گرفته بودم را با شوق می‌خواندم؛ «کلوپ، My Liverpool Romance از آنتونی کویین»

از آن کتاب‌هایی که با شور و قلم خاصی از مرد آلمانی می‌گوید، ربطی به برد و باخت‌ها و موفقیت‌ها هم ندارد. چیزی بیش از اینها است. در شوکی غیرمنتظره در جستجوی ارتباط این خبر با کتاب و آنچه در ذهنم به‌سرعت برق و باد می‌گذرد، بودم. هیچ ارتباط درستی در ذهنم شکل نمی‌گرفت. ولی دیگر مایل نبودم برای خواندن آن سرعتی به خرج دهم. در نیمه‌های راه اصلاً نمی‌خواستم ادامه دهم. کتاب ۱۸۹ صفحه‌ای ناگهان طعم دیگری به خود گرفت و بار سنگین نوستالژیک آن بیش از تحمل شد!

در حقیقت این خبر نه‌تنها برای من یا طرفداران لیورپول بلکه برای همه در دنیای فوتبال شوک‌آور بود. سفر و مودم را به‌طورکلی تغییر داد. همان شب از خواب پریدم و احساس می‌کردم عضوی از خانواده پر کشیده است.

شرایط موجود و همراهان اجازه نمی‌داد ساعتی با تلفن دستی، لپ‌تاپ یا تبلت تنها باشم و احساسم را در این رابطه بیان کنم. مهم نبود، به‌اندازه کافی سیل پیام و نوشته‌ها و مطالب یکباره در همه روزنامه‌ها و دنیای مجازی که این روزها سر و کاری با آن ندارم سرازیر شده بود.

به قول خودمون، احتمالاً قسمت چنین بود تا اسیر تعاریف و تمجیدهای احساسی مطالب آن‌چنانی نشوم. در این مواقع گاهی بهتر است تاب بیاوری، به خود بپیچی و حرفی از فوتبال و خبر تلخ با اطرافیانی که احساست را درک نمی‌کنند، نداشته باشی. اگرچه سر و رو و قیافه‌ام احتمالاً نشان می‌داد، واقعه بدی رخ‌داده است که مایل نیستم آن را با کسی در میان بگذارم. همدلی‌های آبدوغی و هم دلی‌های بی‌ریشه را دوست ندارم. اما خوب تو را می‌شناسند، با نیشخندی جمله «دیگه کدام فوتبالیست مرده» برایم آشناست!

با او از باران به آفتاب گام نهادیم

شاید حالا وقت آن رسیده بعد از شوک اولیه و گذشت چند روز بهتر و کنترل‌شده‌تر با قضیه روبرو شوم. اگرچه گارانتی در این رابطه نه به خودم می‌دهم و نه به خوانندگان قلیل احتمالی که شما باشید.

روزبه‌روز، هفته‌به‌هفته، فصل‌به‌فصل و سال‌به‌سال بازیکنان و مربیان، دائماً می‌آیند و می‌روند و ما به این روند خو گرفته‌ایم. مربیانی چون مورینیو و پوچتینو خانه خود را دائماً تغییر می‌دهند، در این بین تعداد معدودی آن‌قدر طولانی می‌مانند تا بخشی از هویت و پوست و استخوان تیم شوند.

بی‌اغراق باید گفت، برای ما دوستداران فوتبال به‌ویژه از نوع انگلیسی آن، انگار به نظر می‌رسد عضوی از خانواده خود را ازدست‌داده‌ایم. یکی از مهم‌ترین شخصیت‌های تاریخ لیگ برتر را. دلایل آن را خودتون طی ۸ سال و نیم گذشته بازی به بازی دیده‌اید و بهتر از هر کسی به آن واقفید. ذوق و شور، حرارت و جذابیت، کلاس و استایل، سبک و متد و… دیده‌اید، همه چیز را دیده‌اید.

رنگ و روی لیگ برتر در نبود مردانی چون کلوپ یا گواردیولا تا مدت‌های مدید تغییر خواهد کرد تا روزی تازه‌نفس‌ها از راه برسند!

امیرحسین صدر 2 فوریه ۲۰۲۴

تصمیم یورگن کلوپ برای کناره‌گیری از سرمربیگری لیورپول در پایان فصل، شوک زیادی به دنیای فوتبال وارد کرد و در شهر لیورپول خبر بیش از پیش تکان‌دهنده بود. هم اکنون تا پایان فصل در حالی که لیورپول بار دیگر در چهار جناح برای تصاحب عناوین و جام‌ها می‌جنگد، هرآنچه تا پایان روی دهد با "خداحافظی طولانی" و غم‌باری روبرو خواهیم بود. ارزش آنچه که داشتی و از کف دادی در سال‌های آتی ملموس‌تر خواهد بود.

اما این اولین‌بار نیست که هواداران قرمزها، و فوتبال انگلستان توسط سرمربی محبوب خود مبهوت و میخکوب می‌شوند.

در دورانی که با بمباران آمار و ارقام متفاوت روبروییم و مقیاس و سنجش فقط و فقط بر اساس تعداد جایزه و جام و پیروزی برآورد می‌شود، باید به‌شدت مراقب ارزیابی خود باشیم.

تأثیرات اجتماعی و فرهنگی در آمار نمی‌گنجد. ارزش‌ها در اعداد جای نمی‌گیرد و جایگاه و هویت بخشیدن فرهنگی، ملاک حسابداران رکوردها محسوب نمی‌شود. در شهر بندری که در طول اعصار برای هویت و ذره‌ای احترام دست‌وپا زده است حضور افرادی چون محبوب‌ترین آلمانی تاریخ که پایش را در جزیره گذاشته است معیار و ارزیابی اساساً متفاوت خواهد بود.

جایگاه او در سطح جامعه‌ای که بزرگ‌مرد آلمانی یکی از نمایندگان آن به‌حساب می‌آید، انکارنشدنی است. جایی که زیر پوست آدم‌های معمولی نفوذ می‌کنند. هویت و باور و امید می‌بخشند درحالی‌که هنوز یکی از ما به شمار می‌روند. نفوذ انکارناپذیر کلوپ در میدان، باشگاه و شهر به‌قدری عمیق است که شک نداشته باشید لیورپول مجبور خواهد بود در بسیاری از مواضع محکم‌کاری و شروع دوباره‌ای از صفر داشته باشد. همان چیزی که او بااقتدار از زمانی که برای اولین‌بار با کت مشکی و شلوار جین دِنیم و یک جفت کفش کتانی مد روز وارد آنفیلد شد و با اظهار «مردی نرمال و عادی» هستم تمامی بدبینان و ناباوران را دعوت به «باور» کرد و سکان همه چیز را به دست گرفت و در مقایسه با همپایان خود با کمبودها و بودجه محدودتر کنار آمد و از بازیکنان معمولی بزرگان قابل‌اعتمادی ساخت.

وقتی کلوپ پای به آنفیلد نهاد

از رابطه عمیق و پر شوری و پیچیده‌ای صحبت می‌کنم که ورای تصاحب جام، کسب عناوین، حساب و کتاب و بحث‌های جدی و پرشور هواداران فوتبال و همه مؤسساتی که به دنبال رکوردها و آمار هستند.

چیزی بسیار عمیق‌تر.

پر از رمز، پر از راز و مملو از احترام و عشقی دوجانبه!

بله. این اولین‌بار نبود.

خداحافظ آقای بیل شنکلی بزرگ

در ١٢ جولای سال ١٩٧٤، هواداران لیورپول از بازنشستگی ناگهانی بیل شنکلی در شوک فرورفتند.

شنکلی اسکاتلندی یکی از بهترین مربیان تاریخ فوتبال انگلیس به‌حساب می‌آید، و تا قبل از کناره‌گیری ١٥ سال به‌عنوان سرمربی در آنفیلد نه‌تنها به موفقیتی دست یافت که عنوان پدر لیورپول مدرن امروزی را با شایستگی از آن خود کرد؛ بلکه به‌عنوان مردی از طبقه کارگر به دل و روح تمامی مردم شهر نفوذ کرد؛ "ما لیورپول هستیم" فقط یک شعار پوچ و تو خالی نبود، فیلم‌ها، گفتگوها، مصاحبه‌ها و صدها کتاب و مقاله موید مردمی‌بودن شنکلی و محبوبیت بیش از اندازه اوست.

شنکلی در سال ١٩٥٩ هدایت لیورپول را برعهده گرفت، در طول دوران حضورش در لیورپول، سه عنوان قهرمانی لیگ دسته اول، دو جام حذفی و جام یوفا را به دست آورد و به عنوان قوه محرکه و عامل اصلی تسلط باشگاه مرسی ساید در دهه‌های ٧٠ و ٨٠ شناخته می‌شود.

در ان روز، جان اسمیت، رئیس باشگاه لیورپول، دو ماه پس از آنکه شنکلی جام حذفی را در مقابل نیوکاسل تصاحب کرد، در یک کنفرانس مطبوعاتی خبر شوکه‌کننده را اعلام کرد:

با کمال تاسف، من به عنوان رئیس باشگاه فوتبال لیورپول باید به شما اطلاع دهم؛ آقای شنکلی اعلام کرده است قصد دارد از حضور فعال در لیگ فوتبال دست بکشد و خود را بازنشسته اعلام کند. هیئت مدیره با اکراه شدید تصمیم او را پذیرفته است.

کز سنگ ناله خیزد... 

شاید در نوجوانی ضرب و برق این خبر ما را نگرفت. شاید جانشین او بسیار شایسته بود. کمی بعد تاریخ اهمیت بیشتری یافت و کنکاش و جستجو بُعد دیگری گرفت، آن‌جا بود که دریافتیم «بیل شنکلی» چه جایگاهی دارد. بعدها با دیدن مصاحبه‌های زنده، از برخورد آدم‌های معمولی در کوچه و خیابان‌های لیورپول بعد از استعفای شنکلی، از تأثیر، اهمیت و محبوبیت او در سطح شهر، گیج و حیران شدم. با جست‌وجویی ساده به این فیلم‌ها دست پیدا خواهید کرد.

تونی ویلسون، خبرنگار جوان تلویزیون گرانادا، این خبر تلخ را خیلی غیرمنتظره با هواداران لیورپول در خیابان‌های شهر در میان می‌گذاشت. ویلسون با میکروفون خود در حین قدم زدن در خیابان‌های لیورپول خبر تکان‌دهنده را برای مردان، زنان و کودکان افشا می‌کرد و منتظر عکس‌العمل آن‌ها می‌ماند. باورکردنی نیست، جزئیات چهره یکایک آن‌ها نشان می‌دهد؛ این خبری نیست که علاقه‌ای به شنیدنش داشته باشند.

ویلسون از گروهی از جوانان شهر می پرسد: در مورد خبر امروز چه احساسی دارید؟ - کدام خبر؟ + شنکلی بازنشسته شده است. - هواداران لیورپول در کمال ناباوری به اظهارات ویلسون واکنش نشان می دهند: شوخی می‌کنی، نه؟   با وجود این‌که ویلسون به آنها گفته است در کنفرانس مطبوعاتی لیورپول و اعلام جدایی شنکلی حضور داشته، هواداران مصرا می گویند: «این خبر در روزنامه ها منتشر نشده است». آن‌ها همچنان شکاکانه اظهار می کنند: «ما رو گرفتی؟!»   ویلسون طرفداران زیادی را متحیر کرد. یکی از آنها پس از شنیدن خبر شوک اور، حیران زده می گوید: «حس بسیار بدی دارم.»   سپس در گوشه خیابان، نزدیک ایستگاه لایم، ویلسون با پسر نوجوان ١٢، ١٣ ساله‌ای صحبت می کند. برایم کوبنده ترین بخش آن است.   پسر بچه می پرسد: «چه کسی گفته است؟» ظاهر گریان او نشان می‌دهد امیدوار است خبر ساختگی است و شایعه‌ای بیش نباشد.   ویلسون به او می گوید: «خودش گفت. همین امروز سرظهر اعلام کرد.» پسرک چشمانش را با تاسف و غم می بندد و تلخی واقعیت و قدرت همیشگی آن را برای نخستین بار تجربه می کند.

واکنش طرفداران به خداحافظی بیل شنکلی   درست بود. مردی که معنای همه چیز برای هواداران لیورپول بود، مردی که پایه‌های مستحکمی برای آینده باشگاه بنا نهاد، آنها را ترک می‌کرد. برای همه شهر دردناک بود. شنکلی بعدها در باره آن روز و اعلام خبر جدایی گفت: «مثل نشستن روی صندلی الکتریکی بود.»   

این روزها، هواداران لیورپول پس از شنیدن ترک کلوپ در پایان این فصل در وضعیت مشابهی قرار دارند. مردی که در میان بسیاری از دستاوردهای دیگر، به انتظار ٣٠ ساله باشگاه برای کسب عنوان قهرمانی در لیگ برتر در یک دوره درخشان ٩ ساله پایان داد. این قهرمانی فراموش ناشدنی و تاریخی خواهد ماند. شاید، فقط شاید در پایان این فصل بار دیگر شاهد کسب عنوان بیستمین قهرمانی انگلستان باشیم، فقط اگر سیتی گواردیولا مجال و رخصتی دهند!

هواداران لیورپول امیدوارند تاریخ تکرار شود. پس از شنکلی دستیار او باب پیزلی، شش قهرمانی در دسته اول، سه جام قهرمانی اروپا و یک جام یوفا به دست آورد. و لیورپول امپراطوری خود در اروپا را برپا کرد.

بعدها ویلسون به‌عنوان یکی از بنیان‌گذاران Factory Records تبدیل به یک چهره بااهمیت فرهنگی در شمال غرب شد، مستقیماً از آنفیلد آمده بود، تا به جهان فوتبال بگوید بیل شنکلی بازنشسته شده است و فیلم او در بایگانی شهر محفوظ مانده است.

شنکلی خدایی در مرسی ساید بود، پدر باشگاه مدرن، سرمربی که لیورپول را از دسته دوم به قهرمانی در لیگ و جام حذفی رساند، یک رهبر، مردی پر چانه که حرف‌های شنیدنی برای بازگویی داشت و از همه مهم‌تر، مردی که حس برادری و برابری با هواداران داشت، مردی با بسیاری از ویژگی‌هایی که در یورگن کلوپ نیز جاری است، کلوپ، تکرار دوباره‌ای از شنک و دوران او است.

نگاه، دست‌ها، افکار پادشاهان لیورپول دومین باری که هواداران قرمز مرسی ساید شوک نفس گیری داشتند، زمانی بود که کنی دالگلیش، بزرگ‌ترین قهرمان لیورپول، پس از تحمل فاجعه هیلزبورو، احساس وظیفه در قبال قربانیان و خانواده‌هایشان، و پیامدهای آن، با استرس بیش از حد استعفای خود را در فوریه ۱۹۹۱ اعلام کرد. چندی پیش مفصل در مطلبی به دوران دالگلیش و استعفای او اشاره داشتم. بیشتر بخوانید: تا ابد با کنی دالگلیش گام خواهیم زد

پس از ترک دالگلیش زمان زیادی طول کشید تا باشگاه لیورپول عملاً قادر باشد با تعادلی قابل قبول روی پاهای خود بایستد.

استعفا یا ترک کلوپ در پایان فصل در رده شوک فشارقوی شنکلی و دالگلیش قرار می‌گیرد. شاید با تغییر دوران، اعلام آن، شکل و شمایل متفاوتی داشت. کلوپ در زمین تمرین لیورپول به دوربین خیره شده بود، لحن احساسی و از روی دلی داشت، و مستقیماً خطاب به هواداران ازهمه‌جابی‌خبر، استعفای قریب‌الوقوع خود را اعلام می‌کرد. دقیقاً مانند استعفای شنکلی و دالگلیش، هیچ‌کس انتظار آن را نداشت. هیچ‌کس آماده نبود و هیچ‌کس با دل‌هایی که ناگهان فروریخته بود، دقیقاً نمی‌دانست چه برخوردی با آن داشته باشد.

در میان میلیون‌ها مطالب، مقالات و پیام‌ها، در جایی خواندم؛

در مرسی ساید، مردانی مانند شنکلی، دالگلیش و کلوپ نزدیک‌ترین ارتباطی است که تمامی شهر لیورپول به دودمان سلطنتی انگلستان با آن کبکبه و دبدبه دارند.

این مردان غول‌های منطقه خود هستند. پادشاهان به‌تمام‌معنا، حتی اگر تاجی بر سر نداشته باشند و تختی برای لمیدن.

تاج‌وتخت آن‌ها با دستان آدم‌های عادی ساخته شده است. تکیه‌گاه و قدرت آن‌ها از محبوبیت بی‌اندازه میان مردم سرچشمه می‌گیرد. مراوده‌ای است خالصانه و این عظمت بی‌اندازه‌ای دارد. لیورپول این‌گونه در نقشه انگلستان جایگاه خاصی برای خود دست‌وپا کرده است.

سلسله‌ی پادشاهان سرخ در قلب طرفداران جای دارد

شنکلی باشگاه را ساخت، دالگلیش با به دوش کشیدن درد و رنج فاجعه هیلزبرو همه آنچه را در اختیار گرفت، گرامی داشت، و کلوپ همه چیز را یک‌بار دیگر بازسازی کرد، و در سال ۲۰۲۰، برخلاف انتظار همه، لیورپول را پس از ۳۰ سال بسیار زجرآور و طولانی به اولین قهرمانی لیگ برتر رساند.

کلوپ باشگاه را روی پایه‌های محکمی قرار داد. گذشته را به امروز و آینده متصل کرد و همه چیز را به اوج رساند. او پس از سالیان سال، غرور و هویت و هدف را که توسط منچستریونایتد قدرتمند سر الکس فرگوسن و ظهور چلسی و منچسترسیتی، به سطح نازلی سقوط کرده بود را جان دوباره‌ای بخشید و این همان چیزی است که مردم لیورپول، هواداران این نسل و دوستداران فوتبال هرگز فراموش نخواهند کرد.

از بیابان های برهوت تا دره های سبز!

لیورپول شهری است که در طول دوران از سوی تشکیلات دولتی به شکل غیرمستقیمی

در حاشیه قرار داده شده است (بحث آن در این مقوله نمی‌گنجد)، اما مردانی مانند شنکلی یا کلوپ، نه‌تنها به طور غریزی نبض مکانی که در آن قرار گرفتند را تمام‌وکمال احساس کردند، و با طردشدگی و حاشیه‌نشینی آن همذات پنداری داشتند؛ بلکه با نفی و مهار این جداافتادگی چیزی ساختند که باعث غبطه و حسادت بقیه کشور شد. حقیقتاً چیزی بیش از یک مربی فوتبال، خیلی، خیلی بیشتر از آن!

فریادهای غرورانگیز کلوپ در انفیلد

آنها فقط رهبر و راهبر یک تیم حساب نمی‌آیند، به‌نوعی بخشی از نظام اجتماعی شدند که با پشتیبانی همه‌جانبه مردم به درخشش روزافزونی رسیدند.

آنها رهبرانی شورشی هستند. قهرمانانی ضدفرهنگ رایج. برخلاف موج آب شنا می‌کنند و با جان‌ودل مأموریت دشوار خود را با همه مصائب آن، با گره ای ناگشودهٔ و هم دستی رمانتیک گونه‌ای با آدم‌ها به دوش می‌کشند. حقیقی، دلنشین. غیرقابل‌توصیف است.

کلوپ به‌راستی از این تیره و تبار است. شور غیرقابل‌مهاری در او وجود دارد که هرگز رام‌شدنی نیست. او چهره و نماد، غرور و افتخار است. لیورپول را از بیابانی خشک، بی آب و علف بیرون کشید و وارد سرزمین‌های گسترده، دره‌های سبز، گرم و آفتابی کرد. بیابان برهوتی که در آن تمامی شهر نه‌تنها برتری فوتبالی خود را برابر منچستر از دست داده؛ بلکه در رقابت موسیقی دو شهر نیز بازی را در آن دوره باخت.

کلوپ هدایت‌کننده تیمی شد که استوار و با هدفی مشخص به‌سوی قله‌ها گام بر می‌داشت، نه فقط در داخل کشور، بلکه در اروپا نیز آنها بار دیگر به قطبی تبدیل شدند و در نهایت در میان بهترین تیم های جهان جای گرفتند. در مسیر صعود، یورگن کلوپ در کنار بزرگ‌ترین چهره‌های لیورپول قرار گرفت و با تمامی آن‌ها برابری کرد. نه‌تنها غول‌های فوتبالی آن، بلکه با پسران محبوب موسیقی آن خطه.

خط باریکی از بیتلز Beatles تا هوی‌متال فوتبال کلوپ وجود دارد که با آهنگ او، و با ملودی "احساس خوبی دارم I Feel Fine" بیتلز خلاصه می‌شود. شک نکنید در خداحافظی طولانی یورگن کلوپ، از امروز تا پایان فصل، هر بار که لیورپول به میدان می‌رود این سرود را خواهید شنید!

«عاشق او هستم و احساس خوبی دارم.»

مردان افسانه ایی این دوران بعدها، افسانه‌های این دوران به دو تیم و دو مرد تعلق خواهد داشت، من و شما، و همه دوستداران فوتبال از این دوران داستان‌ها خواهند داشت. سیتی و لیورپول، گواردیولا و کلوپ. لبخندی به شکوه یک فصل طولانی کتاب تاریخ فوتبال

کلوپ به همراه گواردیولا استاندارد و نمونه مطلق طلای ۲۴ عیار هستند. این دو فرگوسن و ونگر این دوران هستند، رقبایی که افسانه آنها با رقابت سر به سر و نفس‌گیر و بی‌امان آن‌ها صیقل‌خورده و جلا یافته است. شاید گواردیولا از نظر تعداد عناوین لیگ برتر موفق‌تر از او بوده است، در منچستر هیچ‌کس حاضر نیست کسی با پپ مقایسه شود، اما این را هم باور کنید هیچ‌کس در لیورپول، گواردیولا را با کلوپ عوض نمی‌کند.

بیشتر بخوانید: جولان بی همتای دو سرمربی؛ جایی‌که تاریخ و سطح رقابت برای همیشه دگرگون شد!

زمانی که لیورپول یکی از شش باشگاهی بود که به سوپرلیگ واژگون شده اروپا پیوست، بخش مهمی که مالکان به‌سرعت مورد بخشش هواداران واقع شدند فقط و فقط به‌خاطر کلوپ بود. هیچ‌کسی نمی‌توانست تا زمانی که کلوپ در رأس امور است از باشگاه عصبانی و شاکی باشد.

بخشی از جادوی کلوپ در میدان نبرد نشانگر ویژگی خاص دیگر اوست؛

او بیش از وزن خود مشت زد و بیش از حد تصور به موفقیت رسید. درسته، پول زیادی هم خرج کرد، اما لیورپول در بین تیم‌های انگلیسی در رده نهم هزینه خالص در بازار نقل‌وانتقالات در پنج سال گذشته قرار دارد. واقعیت این است لیورپول در برابر قدرت ثروت ملی سیتی ضعیف و فقیر به چشم می‌آید. بااین‌وجود کلوپ دلیلی برای غرش دائمی قرمزها شد و در چند برهه ترس زیادی در دل غول‌های اروپا ایجاد کرد.

سوالات بی پاسخ!

مشکلی کنونی که لیورپول با آن مواجه است جایگزینی او است. سؤالاتی که اینجا و آنجا دائماً مطرح می‌شود و پاسخ‌گویی به آن غیرممکن است؛

چگونه می‌توان یک نماد را جایگزین کرد؟ اصلاً چطور می‌توان در نیمه قرمز شهر مردی را که خیلی بیشتر از یک مربی فوتبال است جایگزین کرد؟ چطور ممکن است کسی را باحرارت و شوق و انرژی او پیدا کرد؟

مگر یافتن فردی که قادر باشد بدون ذخائر بی‌حدوحصر سیتی و رئال مادرید، به مقابله جانانه در برابر آن‌ها بپردازد، آسان است؟

همه‌ی جانشینان کلوپ،
مربی دیگری باقی مانده؟ 

فرگوسن، زمانی که یونایتد را ترک کرد تیم کاملاً تمام شده‌ای به نظر می‌رسید و از آن زمان تاکنون نیز کمر راست نکرده است، اما به نظر می‌رسد کلوپ تیم خوبی را برای سرمربی بعدی بجا خواهد گذاشت؛ تیمی مستعد، جوان و پر آینده با تعدادی بازیکنان قابل حساب و باتجربه. با وجود بنای تیم‌جوان دوم، استعفای ناگهانی کلوپ، ضربه شوک غیرمنتظره را صدچندان می‌کند!

چرای بی‌پاسخ دیگری بر جای می‌گذارد.

بسیاری آشکارا بر این باور بودند؛ کلوپ اشتهای بازسازی تیم بزرگی که به سه فینال لیگ قهرمانان اروپا رسیده است و به جز یک فصل، درگیر رقابت پایاپای داخلی با سیتی بزرگ بوده است را ندارد. رقابتی که تمامی استانداردهای پیش و احتمالاً بعد از خود را برای همیشه تغییر داد! تعداد گل، پیروزی و امتیاز.

اما کلوپ لیورپول را بازسازی کرد. او در حال حاضر تیم را به جایی رسانده که بعد از یک فصل کم‌فروغ، دوباره آماده به چالش کشیدن برای بزرگ‌ترین افتخارات است و باردیگر در تلاش دوباره کسب چهارگانه.

آخرین بار تا یک‌قدمی آن پیش رفتند. به نقطه‌ای که هیچ‌کس پیش از آن پای نگذارده بود. این بار توقع بیجایی است؛ ولی به‌هرحال با تیمی جدید، هیجان‌انگیز و سرزنده در حال حاضر با افتخار در صدر لیگ برتر قرار دارد، همه چیز امکان‌پذیر است.

شاید اعلام جدایی قریب‌الوقوع باعث عدم اطمینان شود، ولی مطمئن باشید کل باشگاه و احساسات پرشور یک شهر آخرین زور و تلاش بی‌امان خود را برای رئیس بزرگ به نمایش خواهد گذاشت. فتح و برد و پیروزی برای او. حتم داشته باشید هواداران بااحساس و شدتی مشابه خود کلوپ فریاد خواهند زد. در هفته‌ها و ماه‌های آینده، هر نبرد تیم جانانه خواهد بود، فینال پشت فینال و در تمامی این دوره همه شهر هر کاری را که لازم باشد انجام خواهد داد تا تضمین کند خروج یورگن کلوپ از لیورپول با جشن‌وسرور و غوغای بزرگ پیروزی که در خور اوست، همراه شود.

عشق در نگاه اول

یک چیز را به طور قطع می‌دانم این است که هرگز و هرگز باشگاهی دیگری را در انگلیس مدیریت نخواهم کرد، صددرصد. امکان نداره. نمی تونم یک لحظه به آن فکر کنم. هیچ شانسی وجود ندارد، عشق من به این باشگاه، و احترام من برای مردم این شهر بیش از این حرف ها است.

این جملات کلوپ برای همیشه در گوش هایمان طرفداران لیورپول زنگ خواهد زد. از اینجا به بعد باید از هر لحظه حضور او نهایت لذت را ببریم. ویدیوی کوتاهی با عنوان عشق در اولین نگاه که در اکتبر 2020 برای کلوپ و پیوند او با لیورپول ساختم  

مگر می‌شود به تماشای او نشست و سرمست نشد. آن امضای همیشگی با تماشاگران بعد از موفقیت و پیروزی در دیداری مهم در آنفیلد.

جایی که تو هرگز تنها قدم نخواهی زد معنا می‌یابد و مراوده هواداران با مربی و تیم وارد وادی دیگری می‌شود. دنیایی که دوستداران واقعی فوتبال عمیقاً آن را درک می‌کنند.

به طور حتم جشن‌های شادی تاریخی او با هواداران لیورپول در تاریخ لیگ انگلستان تا ابد جاودانه خواهد ماند.

جشن‌های همیشه با طرفداران

همان‌طور که کلوپ گفته بود؛ عشقی بود در نگاه اول. حقیقتاً «آیکونیک» و ماندگار شد. مشت‌های رو به هوا و غرش و فریاد تماشاگران Kop در برابر آن، و بازگشت دست راست روی قلب فراموش ناشدنی است.

ترس و امید هرآنچه تا پایان فصل رخ دهد بد یا خوب هیچ‌چیزی را عوض نخواهد کرد. تاج‌وتخت محبوب‌ترین آلمانی اعصار در مرسی ساید تا همیشه و همیشه‌ها محفوظ خواهد ماند.

خوشحال باشیم ۵ ماه آینده را در مستندی به‌زودی خواهیم دید؛ «آخرین رقص Last Dance»

تولید آن آغاز شده و آخرین ماه‌های مربی محبوب آلمانی در آنفیلد را بررسی می‌کند. این مستند ظاهراً "بینش و نگاه منحصربه‌فردی" از باشگاه بدست خواهد داد و تاریخ غنی لیورپول و "ارتباط عمیق" با «هواداران» را هم بررسی خواهد کرد.

مسلماً رقصی به‌یادماندنی خواهد بود، پر از حس و حال. تا پایان به رقص آخر چشم خواهیم دوخت!

رمانس خداحافظی طولانی

با این اوصاف کتاب «رمانس لیورپولی من» از «کویین» را آهسته‌تر از همیشه خواهم خواند، صفحه به صفحه مزه‌اش خواهم کرد، داستان عاشقانه رمانس کلوپ را…

شاید بی‌مناسبت نباشد در هشتاد و هشت سالگی رمان شازده کوچولو اثر جاودانه آنتوان دوسنت اگزوپری و از کتاب‌های محبوب خانه ما، شاید بهتر بگم خیلی خانه‌ها، با جمله‌ای از آن، حکایت «خداحافظی طولانی» یورگن کلوپ را ببندیم؛

«شازده کوچولو پرسید:

غم‌انگیزتر از اینکه بیای و کسی خوشحال نشه، چیه؟

روباه گفت: بری و کسی متوجه نشه!»

آمد، همه را شاد کرد و با هیاهو و استقبالی در خور یک «پادشاه» دوست داشتنی خواهد رفت.

خیلی پیش از این، رمانس و داستان عاشقانه او با خداحافظی طولانی و آخرین رقص در دل‌های بسیاری لانه کرده است. آشیانه دل شما را می‌گویم.

نابغه‌ای با مشت‌های گره کرده و کوبنده خود به‌سوی اسمان، ابرهای سیاه را کنار زد و رؤیاهای لیورپول را تحقق بخشید.

تو هرگز تنها قدم نخواهی زد 

 

از دست ندهید ????????????????????????

هشدار علی خسروی به مهدی طارمی بی دلیل نبود؛ شبیه سازی نکن برادر! + عکس نقش ویژه بازیکنان محبوب اریک تن هاخ در کابوس‌های او + عکس تاج: دیدار با ژاپن روز مهمی برای ما است؛ امیدواریم ساعت بازی تغییر کند کارلوس آلکاراز خودتی! میم صفحه X یوونتوس برای معرفی خرید جدیدش / عکس گل زیبای کوبی مینو به وولورهمپتون در دقیقه 7+90 (وولورهمپتون 3-4 منچستریونایتد)

منبع: طرفداری

کلیدواژه: هواداران لیورپول خداحافظی طولانی شازده کوچولو برای همیشه یورگن کلوپ همه چیز پایان فصل بیل شنکلی مرسی ساید تا پایان بار دیگر لیگ برتر نه تنها آدم ها هیچ کس

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.tarafdari.com دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «طرفداری» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۹۶۶۰۸۳۸ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

خیلی نگرانم فن دایک به رئال برود!

به گزارش "ورزش سه"، یک سال دیگر از قرارداد ویرژیل فن دایک با لیورپول باقی‌مانده و در شرایطی که یورگن کلوپ باشگاه را در پایان فصل ترک می‌کند، نگرانی‌هایی در مورد جدایی کاپیتان هلندی نیز شنیده می‌شود.

سونس در این رابطه گفت: «این هفته‌ها فن دایک را ناراضی‌تر از همیشه می‌بینم و خیلی پر سر و صدا شده است. چیزی که در تمام دوران حرفه‌ای‌اش نشان نداده بود. من فکر می‌کنم واضح است که خوشحال نیست. اسلوت (جانشین احتمالی کلوپ) باید فن دایک را در کنار خود داشته باشد. او کاپیتان است، اما فن دایک ممکن است او را دوست نداشته باشد. شاید تصور می‌کند که اسلوت مربی مناسبی برای لیورپول نیست و به همین دلیل او هم باید به تیمی دیگری برود.»

سونس ادامه داد: «من نگران این هستم که قرارداد فن دایک به زودی به پایان می‌رسد. در جولای او 33 ساله می‌شود و اگر ایجنتش با مدیر رئال مادرید تماس بگیرد، به سرعت او را می‌گیرند.»

دیگر خبرها

  • کلوپ با برد مقابل تاتنهام به استقبال وداع از آنفیلد می‌رود
  • کلوپ: امیدوارم با باران هفته آخر اشک‌هایم را نبینید؛ هیچکس جدایی‌ام را درک نمی‌کند
  • خیلی نگرانم فن دایک به رئال برود!
  • تصمیم نهایی یورگن کلوپ در مورد صلاح
  • پیش بازی لیورپول - تاتنهام؛ تنها یک دلیل کافیست
  • یک آسیایی گزینه لیورپول برای جایگزینی صلاح
  • عفو بین‌الملل جواب شوخی کلوپ را داد! (عکس)‏
  • گواردیولا و حمایت از واکنش کلوپ: حذف تیم‌های انگلیسی دلیل دارد
  • واکنش طعنه‌آمیز شبکه TNT به مصاحبه تند یورگن کلوپ + عکس
  • کلوپ: به عنوان یک پیرمرد توصیه می‌کنم لیگ برتر را از جنایت مدیران آن نجات دهید